شمسی چون تو را
مولانایی این چنین می باید:
فرهیخته و ایستاده
درختی راستین
سر برآورده از انبوه جنگل روزمرگی
چنان مولانایی نو نگاه
کز لبش جز یار و
دلش جز یاد نریزد
مولوی گزین مشتاق چین!
کمندت خطا نمی رود
آن هنگام که
دست دراز می کنی و
مولانا می بری…
محتاج خوانی ات خورشید
دیوانه می کند
شکار کن این رمیده های خود به دام آویخته را صیاد!
بسوزان این جنگل بی نور را
آفتاب سرو پرور!
…
اینجا
انجمن گزینش مولاناست
شمس من!
۲۴ آبان ماه ۱۳۹۲
دیدگاه ها
نگاه به آفاق شد وخورشید دمیده ست
انگار که پندار به نیکی
هیجانی طلبیده ست.
دستان زیادی به پیوند ونیایش
انگاراناری به سر شاخه رسیده ست….
برای شبهای پاییزی ات بلور دانه ای ست این…تقدیم
عالی بود استا.عالی بود.سحر نزدیک است.
خدایم دم عیسایى بندگانى که عشق را از تو به ما هدیه مى کنند جاودان باد
جان و تنشان به انوار الهى ات تابان باد
دل در گرو عشق تو بسته اند
به هر دم کامشان نوش از چشمه ى ساقیان باد
دم عیسایی تان چه زیبا عشق می تراود
ممنون از نوشته هاى زیبا و عالی تان
چقدر زیباست: “اینجا انجمن گزینش مولاناست”!
به به! عالی بود.