ابن ملجم

  • ۸ آبان ۱۳۸۶image description

 

فریاد بر آوردم: آی …
کیست این خائن عرفان و کمال …
ابن ملجم کیست کو را بکند گمراه، شیطان رجیم …
نکند پای جای قدم رفته به بیراهه‌اش بگذارید
نکند وای مردم … که شما غافل از احوال خودید
وای یارو … تو سقوطت قطعی است!
وای آق … خانم …. نکند زود به بالا بدوید!
نکند حمله کند منفی و از راه بدر سازد و از قافله همره من جای بمانید …
که من اکنون ملکوتم …
و اگر هم نرسیدم ملکوت … لااقل چند قدم مانده که در اوج کمال
پای جای قدم پاک علی بگذارم …
آی مردم …
همه آگاهی منفی ز شماست! …
من بری از ضرر شیطانم
همه آگاهی من تک قطبی است!
و من از تافته دیگری برخاسته‌ام
و مرا راه کمال، یافته از توده خلق …!!
وانکه دستش بکشید از دستم
هان! سقوطش حتمی است …
همه حمله به شماست …
و من از حمله بری …
و من از حمله معافم!‌ آی …!
کیست این خائن عرفان و کمال …
نکند اوست؟ ولی نه … که هم او بود که هشیار مرا ساخت ز خواب
نکند اوست ولی ….
آری … ابن ملجم خود است ….
گر قرار است علی باشم …. پس اوست همان خائن و آن خیره به شیطان و همان مرد ستمکار زمان!
بزنم بر سرش این تیغ و نماند اثری از ضررش …
وای بر تو … زدم این تیغ
وای بر تو … زدم این تیغ …


و حجاب از رخ او رفت کنار …
او علی بود که افتاد و بمرد ….
و حجاب از رخ من رفت کنار …
ابن ملجم گویی
من بودم …

دیدگاه ها