مِه را بتاب و فردا کن
درگیر امروزیم…
دورنمایت
روشن ترین اعجاز پاییز می شود
معجزه کن!
امشب مِه
فردا ماه…
مِه را بتاب خورشید!
تنها به احترام تو مه محو می شود
۱۶ آذرماه ۱۳۹۲
مِه را بتاب و فردا کن
درگیر امروزیم…
دورنمایت
روشن ترین اعجاز پاییز می شود
معجزه کن!
امشب مِه
فردا ماه…
مِه را بتاب خورشید!
تنها به احترام تو مه محو می شود
۱۶ آذرماه ۱۳۹۲
دیدگاه ها
راستی یادت هست تابش را برحوض کوچک دل
بخارم کرد وبالا برد مرا
بی دل!
یادم هست هیجان اقیانوس تو را
مات ومبهوت
بی قراری های تو را
یادم هست فوج فوج نور می خوردی
می تراویدی و
هوش می بردی.
به نام بی نام او
ندا آمد ز غیب بگشایید درهای بسته را
خیز بردارید و بگذرارید دلهای خسته را
مژده دهید به یاران یار آمده ز هجران
بیارایید و بیفروزید چراغهای مرده را
آن یار سفر کرده کنون باز آمده به دیدار
وقت شعف رسیده بنگر تو این مهم را
ای بیدلان عاشق شب تا سحر ناله ها
بشنید و پاسخی داد یارب مضطری را
در کوی او نشستن در او نظاره کردن
حقا نباشد بی جواب درمان آن گدا را
مژده دهید به باران رسید وصال یاران
غمنامه ها ببندید وقت سپاس یزدان