زمستان را توصیف کنید

  • ۲۲ آذر ۱۳۹۱image description
موضوع : زمستان را توصیف کنید   به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم. زمستان، فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است...

تابستان امسال را چگونه گذراندید

  • ۲۹ شهریور ۱۳۹۱image description
سال ۱۳۷۷ …. نشریه سینا و ایده مجموعه داستانهای کوتاهی به نام زنگ انشا …. با نام مستعار اوسازاده هیچوقت فرصت کتاب کردنشان پیدا نشد …   موضوع : تابستان امسال را چگونه گذراندید؟   به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم   راستش ما امسال تابستان...

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!

  • ۹ بهمن ۱۳۸۸image description
موضوع انشا : در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!   سروش عازمی خواه به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم ماجرا از آنجا شروع شد که باباجانمان تصمیم گرفتند حرف اول و آخر را توی خانه بزنند. تا قبل از این، مامان عزیزمان، بجز...

فقر

  • ۳ اسفند ۱۳۸۷image description
موضوع انشا : فقر سروش عازمی خواه به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم معلم عزیزمان از ما خواسته اند که در مورد فقر بنویسیم. اولین باری که باباجانمان به ما گفت فقر چیست زمانی بود که حسن چی، همسایه ته کوچه مان، یک روز یکهو پرید...

خاطره اولین روز مدرسه را بنویسید

  • ۵ بهمن ۱۳۸۷image description
موضوع انشا : خاطره اولین روز مدرسه را بنویسید سروش عازمی خواه به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خود را آغاز می کنم. من هیچ وقت خاطره خوب اولین روز مدرسه را از یاد نمی برم. آن روز مامان عزیزمان به جای اینکه با شش بار صدا کردن ساعت ده صبح...

زنی تنها را توصیف کنید

  • ۶ دی ۱۳۸۷image description
موضوع : زنی تنها را توصیف کنید به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم. امروز وقتی به بابا جانمان موضوع انشا را گفتیم، اخمی کردند و گفتند معلمتان زن است یا مرد؟ وقتی من گفتم که خانم معلممان زن است باباجان گفتند این دیگه چه موضوعی است....

یک همسایه خوب را توصیف کنید

  • ۵ خرداد ۱۳۷۹image description
تقدیم به زنده یاد حمید مصدق موضوع :‌یک همسایه خوب را توصیف کنید سروش عازمی خواه به نام خدا قلم در دست می گیرم و انشای خود را آغاز می کنم. یک همسایه خوب همسایه ای است که بعد از ظهرها روی بالکن خانه، عروسک بازی کند و عروسکش از دستش ول شود و روی...