این سرخ آسمان ریخته بر سپیده دمان
سرخ گونه های من است
ای انسان گونه!
سیلی بزن مدام!
این خون آسمانی
روشنای ظهر تو می گردد…
۱۵ مرداد ماه ۹۲
این سرخ آسمان ریخته بر سپیده دمان
سرخ گونه های من است
ای انسان گونه!
سیلی بزن مدام!
این خون آسمانی
روشنای ظهر تو می گردد…
۱۵ مرداد ماه ۹۲
دیدگاه ها
ما نقد عافیت، به می ناب داده ایم
خار و خس وجود، به سیلاب داده ایم
رخسار یار، گونه ی آتش از آن گرفت
کاین لاله را، ز خون جگر آب داده ایم
آن شعله ایم، کز نفس گرم سینه سوز
… گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
در جستجوی اهل دلی، عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
کامی نبرده ایم از آن سیمتن «رهی»
« از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم»
از خجالت ،این سرخی همواره بر گونه آسمان غروب میسازد . دلم عاشوراست