نام و نام خانوادگی :طاهره احمدی ۲۲ مرداد, ۱۳۹۳ - ۱:۴۱ ق.ظ
ای جان به فدای تو…
ای راه نجات من…
ای حلقه ی وصل من….
وقت است که باز آیی
ای نازکشم،محرم اسرار دلم..
آخر تو بگو من چه کنم…
نشان دادی ره عشق و آموختی الفبایش
توگفتی….
…
روشن بنگر که آفتاب است آنچه که میخوانیش مهتاب
من اینجا در پی
آفتابم….
آفتاب….آفتاب…..آفتاب..
آفتاب من…تو از یکی شدن می گویی و من به سوی تو..
تو از بی نیازی می آیی و من به سوی تو….
توبی زمین و بی زمان،بی تضاد و بی رنگ و ریا،من به سوی تو…
منم این طفل نوپایت…
منم این بی سر و پایت…
منم همفاز و هم راهت….
منم عاشق،منم معشوق…
منم مشتاق دیدارت….
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دیدگاه ها
ای جان به فدای تو…
ای راه نجات من…
ای حلقه ی وصل من….
وقت است که باز آیی
ای نازکشم،محرم اسرار دلم..
آخر تو بگو من چه کنم…
نشان دادی ره عشق و آموختی الفبایش
توگفتی….
…
روشن بنگر که آفتاب است آنچه که میخوانیش مهتاب
من اینجا در پی
آفتابم….
آفتاب….آفتاب…..آفتاب..
آفتاب من…تو از یکی شدن می گویی و من به سوی تو..
تو از بی نیازی می آیی و من به سوی تو….
توبی زمین و بی زمان،بی تضاد و بی رنگ و ریا،من به سوی تو…
منم این طفل نوپایت…
منم این بی سر و پایت…
منم همفاز و هم راهت….
منم عاشق،منم معشوق…
منم مشتاق دیدارت….
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++